اولین باری که گفتم چقدر احمق بودم چقدر احمق هستن و چقدر احمق خواهم بود که دلم برای این بسوزد (ننه ام!) 

و دیروز و امروز بود که عذاب وجدان داشتم که با درد دل پیش خاله ننه ی سگمو پیش خواهرش خراب کرده باشم 

 

 

 

 

خدایا اون قدر عمر بده که نابودیشو با چشمام ببینم 

اون قدر عمر بده که بدون اون بدون صداش بدون اسمش و بدون سایه اش زندگی کنم 

اما خدا طولانیش نکن می دونی که اصلا علاقه ای به این نعمت گرانبهای عممممرت ندارم! 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها