خدا با خودتم 

با خود خود خودت 

۳۶ ساله امروز افتاده مرده 

درسته؟ 

منم دارم ۳۴ ساله میشم 

اون حاجی بوده 

حتتتتمی که زن و بچه هم داشته 

من حاجی نیستم هیچی نیستم زن و بچه هم ندارم 

من بمیرم فقط یه جا خالی میشه یه بیکار بیاد سر کار 

یعنی نفع هم داره مردنم 

من زنده بمونم جز مایه خنده و شوخی پسرها چی ام؟ جز اینکه پسره امروز میگه میخوام ازدواج کنم و من ته دلم میگم خوشششششششششش به حالت که می تونی تصمیم بگیری 

نه مثل من که امشب رفتم دم طلافروشی ها انگشتر قیمت کردم 

می دونی چرا؟ 

چون انگشتر از همه ی طلاها قشنگتره 

چون عشقه خیلی خوشگله 

و نماد عشقه 

نماد عشق 

قلبم می سوزه وقتی فکر می کنم می خوام انگشتر بخرم تا دیگه کسیو برام نفرستن 

قلبم میسوزه که می بینم برای ازدواج کردن کاری نمی تونم بکنم 

قلبم میسوزه وقتی می بینم نمی تونم برم بگم من تصمیم دارم ازدواج کنم 

قلبم میسوزه وقتی. 

وقتی هلناز میگه حسین یک پدره 

اما من ۲۳ سال از عمرم رو تو این خونه گذروندم و هیچی به دست نیاوردم 

هیچ دستاوردی که بگم اینو خودم خواستم و اینو تمایل داشتم و اینو میخوام و بهش رسیدم 

معلمی پر 

زبان پر 

ازدواج هم پر 

حالا حتی خجالت می کشم بگم من سه یا ۴ تا بچه دوست دارم 

چون شوهری ندارم 

اولش باید بگم من همیشه با خودم میگم اگه یه روزی ازدواج کردم سه یا ۴ بچه.

و ته دلم میگم مخاطب با خودش میگه این الان مغزش گوزیده 




خدایا از آش بدم میاد از آش خورده و دهن سوخته بیشتر بدم میاد 

‌و منو اینجوری کردی 

جایی هم نداریم شکایت کنیم 

شکایتمو به کجا ببرم؟ 

تو که رسیدگی نمی کنی به وضعم! به شکایتم چی؟ به اونم رسیدگی نمی کنی درسته؟ 

به مرگ چی؟ 

مرگ 

مرگمو می خوام خدا 

مرگمو 




آه قلبم امشب رفتم مسجد جامع! و واعدنا خوندم! 

آره و واعدنا 

اره همون وعده است 

فقط واعدنا ی من واعدنای سر خرمنه :( 

متاسفم برای خودم 

کاش منو می فهمیدی خدا 

کاش می فهمیدی چقدر نیاز دارم 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها