وااااای خدا 

این بار دعوا در کمتر از دو دقیقه از ورودم به خونه اتفاق افتاد! 

عجب خ ر ی هستی مامان 

اَح 

میگم این رنگ قشنگه؟ و گوشه لباس را از داخل پلاستیک نشون میدم 

میگه هوممم چی هست؟ 

در میارم 

یه شلوارک که مدل دامن شلواریه و تنگ نیست روشم پر از منگوله است 

میگم فقط در مورد قشنگیش الان نظر بده 

میگه اره قشنگه 

نه قشنگ نیست چیه این 

اینو نمیشه پوشید 

میگم نگران نباش مامان برای این خونه نیست و آروم میگم اینقدر عقلم میکشه این خونه جای این لباسها نیست 

میگه این پس برای کیه؟ 

اگه برای مادر علی هست (که امروز تولدشه) که بازم درست نیست

!!!!!!

دلیل خنده دارشو ببین: 

این چیزا لاتیه! 

لاتی؟ میگم مامان مردم فلان و فلان می پوشن 

میگه اونا لاتن! 

میگم تو خونه خودشون برا خودشون 

میگه اون زن و شوهرا لاتن! 

میگم اتفاقا زن برای شوهر باید لات باشه شوهر هم برای زن 

(مامان شکر خوردم لباسه رو نشونت دادم) 

تو برای چی دنبال لباسهای لاتی هستی؟ اون که شوهرش برلش لباس آستین بلند می خره (احتمالا اون لباس با سر شونه ه رو میگه که باید دهنم رو الان واسه مامانم کج کنم اگه اون لباس رو بگه) 

میگم من واسه خواهرم خریدم نه واسه شوهرخواهرم 

نه اونم باید بپسنده

میگم اون دوست داشت به درک نداشت هم به اترک 

مگه من ضامن دوست داشتن اونم باید باشم؟ :|||| 

میگه تو فقط بلدی بری پول تو چاه بریزی 

میگم مامان برای چی اعصاب منو خرد می کنی که تهشم بگی پاییز بی ادبه 

میگه تو حق نداری فرهنگ بی حیایی رو بیاری تو دخترای من! 

گفتم نگاه تو خودت خوشت نیومده اینا رو میگی 

منم ۳۴ ساله دارم باهات زندگی می کنم

تمام 

و اومدم تو اتاق 

گرسنمه چون صبحونه یه تیکه تافتون مونده ی خشک شده رو میز آبدارخونه بود خوردم و پیاده رفتم و پیاده برگشتم 

حالا فکر کن میگم مامان از صبح رفتم خیابون زحمت کشیدم اینو خریدم میگه تو بیخود کردی رفتی عللی تللی از صبح

:| 

خوب حالا خوبه به محضی وارد خونه شدم گفتم که مسجد جامع بودم و نمازمو اونجا خوندم :\ 

آره مامان خیابون نباید برم تا وقتی با هم بریم تو بگی پایز خرید بلد نیست خیابون رفتن بلد نیست هروقت یاد گرفت و شوهر کرد با شوهرش بره! (از آخرین افاضات مامان که سر خریدن دستمال توالت فرمودن!!!!) 

گفتم من که می دونم الان ناراحتی از اینکه چرا با شما م نکردم و اجازه نگرفتم همه ی اینا رو میگی که آره پاییز بده و حالیش نمیشه و من خوبم 




حتی بابا گفت که عکسشو برای خواهرش فرستاده و از اون تایید گرفته بازم مامان کوتاه نیومد :/ 

(البته من نمی دونم و نمیدونستم که شوهرش چه اخلاقی داره برامم مهم نیست ولی خواهرم خیییییلی با هیجان گفت وای چقدر قشنگن) 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها