و من تصمیممو گرفتم 

اشکمم ریختم 

گرچه هنوز بغض دارم 

اما پاییز عقلشو به احساسش غالب می کنه 

و تو فروردینی هستی 

و اون پسرک همکارم هم فروردینیه 

و لابد شماها فکر می کنید که یه دختر تو خونه مونده رو خر میتونید بکنید 

نه عزیزم 

نه 

پاییز از حسین که کار داشت لگد خورد 

که حسین خودش بابت کارش سرشکسته بود 

و تو بابت بیکاریت سرشکسته نیستی 

و امشب به من گفتی شما اگه میخواین ناز بیارین خانمِ (فامیلیم) که خوب مجبور نیستین و با اجبار نمیشه.

و بعدتر که گفتمت من هم جواب مردم رو ولش جواب بابامو چی بدم دقیقا نمیدونم چی گفتی اما از واژه دخالت استفاده کردی 

حالت خوشه؟ پدرم دخالت اونم در رابطه با خواستگار 

نه شوهر 

تو شوهر نیستی صرفا یه خواستگاری 

و 

یه خولستگار بودی. تمام شد 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها