از اون شب که دیدمش برای همون اپسیلون ثانیه بارها جلو چشمم اومده جالبیش اینه دیشب فکر کردم که دوباره دیدمش و طولانی تر
بعد فهمیدم خواب دیدم!
دیشب سحر خواب موندم
دیدم که مامان اومد و پتو رو کشید از روم و برد یک متر اونورتر اما سریع برداشتمش و انداختم رو خودم
دیشب حدود یازده شاید هم ده خوابیدم تا نه و نیم صبح امروز
با معده درد بیدار شدم
دیروز افطار خوردم معده ام سوخت
دیروز از وقتی بیدار شدم تا وقتی رفتم سرکار و تا مدتی تو محل کارم معده ام اساسی درد می کرد
دیشب امپرازول خوردم و داداش رو فرستادم فاموتیدین خرید اونم خوردم!
حالا از صبح بیدار شدم با خودم میگم برم اون امانزاده هه و باز کنم روزه مو
باز خالش نیست یعنی به شدت خواب آلودم با این دو قرص خواب.آور
امشب هم کشیکم :(
حالا نمدونم امیدوارم بدون سحری بدنم بکشه چون واقعا خیلی خر است که قرار باشه گشنگی بکشم و تهش نکشم! گرچه آقای سیستانی گفته اگه روزه باشید و سرم قندی نمکی یا آمپول تقویتی بزنید باطل نمیشه
صنما یعنی حسین
الان باز گشنگی اومد :/
درباره این سایت