برای اینکه حس خودم هم بد هست 

اما سرکار خیلی گرمه 

خیلی زیاد 

فقط اینکه فردا شبکارم 

خسته ام 

از این زندگی مسخره که همیشه در بزنگاه های حساس با یک دعوا همه چی برچیده میشه خسته ام 


مدت زیادی بود دعوا نکرده بودم 

و حالا دیروز دقیقا دیروز باید دعوا کنم 

سر روزه ای که به عمد و برای میل دلم نبود که نگرفته بودم 

روز اول رمضان میخواستم روزه بگیرم اما چون برای وسواسیم قرص میخورم خواب موندم (دو قرص که هر دو خواب‌آورن) 

و اینو نمتونم به مامان بگم 

که اگه بگم دوباره بهم میگه قرصی 


مامان 

نمی بخشمت 

به خاطر همه دعواها 










هیچ راهی وجود نداره؟ میخواستم به دوستم پیام بدم که میخوام پسرشو ببینم 

اما اونا پیش دستی کردن و 

مامان هم سریع جواب داده تا پسر مردم بدبخت نشه :/ 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها