دارم گریه می کنم 

آره 

از دست ننه ام 








خدایا 

اسلام تو آسون گرفته و آدمای عنت سخت 

طبق حکم شرع اگه احساس خطر سلامتی کنی روزه بر تو واجب نیست 

حالا دکتر به من گفته در شش ماه اول بعد عمل نباید روزه بگیری شما که خشکی شدید داری که نباید روزه بگیری 

حالا امروز به همکارام میگم من بیست روز دیگه روزه می گیرم میگن نگفتن از فردای شش ماه فِرت وردار روزه بگیر که 




اون وقت مامانم اومده پای نهار درست کردن من که دیشب فقط یه پیشدستی فرنی خوردم! سحر نخوردم صبحونه نخوردم رفتم سرکار 

سرم داره از درد می ترکه 

اون وقت ورداشته اومده میگه حق نداری جلوی من روزه خواری کنی!!!!! 

میگم این عذرشرعیه 

میگه نه! 

میگه حق نداری! روزدرمیون باید روزه بگیری! تو روز هم چیزی نمی خوری! یواشکی میری آب می خوری! 

میگم اون روزی که جلوی پسرها داد میزدی چیزی که در عالم است در آدم است آی پایییییییز بیا نهار تو بخور اونجا عیب نداشت؟ 

میگه به تو ربطی نداره تو نمیخواد یاد من بدی 



خدا لعنتت کنه


که من دیشب هیچی نخوردم 

الانم زهر مارم کردی و هیچی نخوردم


خدا لعنتت کنه با اون افکار وسواسی خرابت


که داداش دوستم اون روز اومده تو اتاق با من حرف بزنه میگه مامانتون چقدر حساسه!


خاک بر سرت که به نیم ساعت حرف زدن اول اخلاق عن تو آشکار میشه


خدایا


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها